یکـی بــ ـود،یکـی نبـ ـود...

یکـی بــ ـود،یکـی نبـ ـود...

مــــن ... این روزهـــــا صدای ثانیــــه ثانیـــــه فرامــــوش شدنم را می شــــنوم..

 

 

رفتم و شد...

با کروات به دیدار خدا رفتم و شد

بر خلاف جهت اهل ریا رفتم و شد

ریش خود را ز ادب صاف نمودم با تیغ

همچنان آینه با صدق و صفا رفتم و شد

با بوی ادکلنی گشت معطر بدنم

عطر بر خود زدم و غالبه سا رفتم و شد

حمد خواندم و آخر "ولاالضالین" را

ننمودم ز ته حلق ادا رفتم و شد

یکدم از قاسم و جبار نگفتم سخنی

گفتم ای مایه ی هر مهر و وفا،رفتم و شد

همچو موسی نه عصا داشتم و نه نعلین

سرخوش و بی خبر و بی سر و پا رفتم و شد

"لن ترانی" نشنیدم ز خداوند چو او

"ارنی" گفتم و او گفت "رثا" رفتم و شد

مدعی گفت چرا رفتی و چون رفتی و کی

من دلباخته بی چون و چرا رفتم و شد

تو تنت روز و شبان پیش خدا خم شد و راست

من خدا گفتم و او گفت بیا،رفتم و شد

مسجد و و دیر و خرابات به دادم نرسید

فارغ از کشمکش این دو سه تا رفتم و شد

خانقاهم فلک آ بی سقف و ستون

پیر من آنکه مرا داد ندا رفتم و شد

گفتم ای دل به خدا هست خدا هادی تو

تا بدین سان شدم از خلق رها رفتم و شد

 

محد علی گویا

 

 

 

امیدوارم خوشتون اومده باشه

 


پنج شنبه 26 آبان 1390برچسب:, |
 

گفت

گفت: « آنجا چشمه خورشيدهاست

آسمان‌ها روشن از نور و صفاست

موج اقيانوس جوشان فضاست. »

باز من گفتم كه: «بالاتر كجاست؟»



گفت:« بالاتر، جهاني ديگر است

عالمي كز عالم خاكي جداست

پهن دشت آسمان بي‌انتهاست»

باز من گفتم كه: « بالاتر كجاست؟»



گفت: « بالاتر از آنجا راه نيست

زان كه آنجا بارگاه كبرياست

آخرين معراج ما عرش خداست! »

باز من گفتم كه: « بالاتر كجاست! »



لحظه‌اي در ديدگانم خيره شد

گفت:‌« اين انديشه‌ها بس نارساست! »

گفتمش:‌« از چشم شاعر كن نگاه

تا نپنداري كه گفتاري خطاست:



دورتر از چشمة خورشيدها؛

برتر از اين عالم بي‌انتها؛

باز هم بالاتر از عرش خدا

عرصه پرواز مرغ فكر ماست »


فریدون مشیری


پنج شنبه 26 آبان 1390برچسب:, |
 

دردواره ها


دردهای من
جامه نیستند
تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نیستند
تا به رشته ی سخن درآورم
نعره نیستند
تا ز نای جان بر آورم
دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است
دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنه ی شناسنامه هایشان
درد می کند
من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه های ساده ی سرودنم
درد می کند
انحنای روح من
شانه های خسته ی غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
کتف گریه های بی بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است
دردهای پوستی کجا؟
درد دوستی کجا؟
این سماجت عجیب
پافشاری شگفت دردهاست
دردهای آشنا
دردهای بومی غریب
دردهای خانگی
دردهای کهنه ی لجوج
اولین قلم
حرف حرف درد را
در دلم نوشته است
دست سرنوشت
خون درد را
با گلم سرشته است
پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟
درد
رنگ و بوی غنچه ی دل است
پس چگونه من
رنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن جدا کنم؟
دفتر مرا
دست درد می زند ورق
شعر تازه ی مرا
درد گفته است
درد هم شنفته است
پس در این میانه من
از چه حرف می زنم؟
درد، حرف نیست
درد، نام دیگر من استمن چگونه خویش را صدا کنم؟


مرحوم قیصر امین پور


پنج شنبه 26 آبان 1390برچسب:, |
 

به دنبال تو می گردم

به دنبال تو می گردم نمی یابم نشانت را

بگو باید کجا جویم مدار کهکشانت را

تمام جاده را رفتم غباری از سواری نیست

بیابان تا بیابان جسته ام رد نشانت را

نگاهم مثل طفلان زیر باران خیره شد بر ابر

ببیند تا مگر در آسمان رنگین کمانت را

کهن شد انتظار اما به شوقی تازه بال افشان

تمام جسم و جان لب شد که بوسد آستانت را

کرامت گر کنی این قطره نا چیز را شاید

که چون ابری بگردم کوچه های آسمانت را

الا ای آخرین طوفان!بپیچ از شوق آیینه

که دریا بوسه بفشاند لب آتش نشانت را

 

 

حسین اسرافیلی


چهار شنبه 25 آبان 1390برچسب:, |
 

بیا پشت آن پنجره

خدایا ! دلم باز امشب گرفته
بیا تا کمی با تو صحبت کنم
بیا تا دل کوچکم را
خدایا فقط با تو قسمت کنم

***
خدایا ! بیا پشت آن پنجره
که وا می شود رو به سوی دلم
بیا،پرده ها را کناری بزن
که نورت بتابد به روی دلم
***
خدایا! کمک کن به من
نردبانی بسازم
و با آن بیایم به شهر فرشته
همان شهر دوری که بر سردر آن
کسی اسم رمز شما را نوشته
***
خدایا! کمک کن
که پروانه شعر من جان بگیرد
کمی هم به فکر دلم باش
مبادا بمیرد
***
خدایا! دلم را
که هر شب نفس می کشد در هوایت
اگرچه شکسته
شبی می فرستم برایت
عرفان نظر آهاری

 

 

 


جمعه 13 آبان 1390برچسب:, |
 

یک نفر دلش...

یک نفر دلش شکسته بود / توی ایستگاه استجابت دعا / منتظر نشسته بود / منتتظر،ولی دعای او / دیر کرده بود / او خبر نداشت که دعای کوچکش / توی چار راه آسمان / پشت یک چراغ قرمز شلوغ...


*


او نشست و باز هم نشست


روزها یکی یکی


از کنار او گذشت


*


روی هیچ چیز و هیچ جا


از دعای او اثر نبود


هیچ کس


از مسیر رفت و آمد دعای او


با خبر نبود


*


با خودش فکر کرد


پس دعای من کجاست؟


او چرا نمی رسد؟


شاید این دعا


راه را اشتباه رفته است!


پس بلند شد


رفت تا به آن دعا


راه را نشان دهد


رفت تا که پیش از آمدن برای او


دست دوستی تکان دهد


رفت


پس چراغ چار راه آسمان سبز شد


رفت و با صدای رفتنش


کوچه های خاکی زمین


جاده های کهکشان


سبز شد


*


او از این طرف، دعا از آن طرف


در میان راه


باهم آن دو رو به رو شدند


دست توی دست هم گذاشتند


از صمیم قلب گرم گفت و گو شدند


وای که چقدر حرف داشتند


*


برفها


کم کم آب می شود


شب


ذره ذره آفتاب می شود


و دعای هر کسی


رفته رفته توی راه


مستجاب می شود

 

 

عرفان نظرآهاری


پنج شنبه 12 آبان 1390برچسب:, |
 

فریاد نمی زدی...

ای کاش که در نیمه ی این راه
فریاد نمی زدی که برگرد...
ای کاش که این قصه نمی شد

ای کاش شبانگاه که می شد
این پنجره تا صبح سحر باز نمی ماند
حسرت زده ای بر لب این پنجره ای کاش
با یاد دو چشمان تو آواز نمی خواند

ای کاش کلاغی که فرورفت در افاق
در باغچه کوچک تو باز نشیند
تا از طرف من ،سر فرصت دوسه باری
آشفتگی حال تو را خوب ببیند

ای کاش که این ابر که مهمان شده در شهر
تا شهر تو رقصنده و طناز بیاید
هر گاه که تو خیره شوی بر دل این ابر
باران وفاداری من بر تو ببارد

ای کاش دوباره برسد لحظه دیدار
ویرانه شود این همه آشفتگی و درد
ای کاش...
فریاد نمی زدی که برگرد...


چهار شنبه 11 آبان 1390برچسب:, |
 

بدون شرح!


سخت آشفته و غمگین بودم
به خودم می گفتم:
بچه ها تنبل و بد اخلاقند
دست کم میگیرند
درس ومشق خود را
باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم
و نخندم اصلا
تا بترسند از من
و حسابی ببرند



ادامه مطلب
چهار شنبه 11 آبان 1390برچسب:, |
 

کودک نان خشکی

تا ستاند از ما نان,کیسه نمک دارد

کرده بانمک بازی,دست او ترک دارد

نان خشک می گیرد,می دهد نمک آری

در تنور دستانش نان بی کلک دارد

صادقانه در چشمش می کنم نگه اما

اعتماد دارم او;هنوز شک دارد

کودک است و نان باید از نمک به دست آرد

گر نیاورد نان را باز شب کتک دارد

شب شد و پر از نان شد چرخ خسته کودک

نان دگر نمی خواهد...چشم بر کمک دارد...



امیرعلی عاملی


پنج شنبه 5 آبان 1390برچسب:, |
 
معصومه کهندانی


 

دسته بندی

نوشته های وقت و بی وقت من

 

لینکها

وبلاگ دبیرستان حنانه

کیت اگزوز ریموت دار برقی

ارسال هوایی بار از چین

خرید از علی اکسپرس

سفارش آنلاین قلیون

 

مطالب قبلی

» ریشه ی انسان فراموشیست
» عطر نرگس
» آرزوهای کودکی
» عصر یخبندان
» پیشامد مستقل
» روزگار
» زبان رسمی این مملکت شعر است
» کعبه اتاقیست
» .
» (p(A
» حتی جرأت خودم بودن را هم ندارم
» آمدن و رفتن؟؟
» یلدا
» استوکیومتر
» تورا جستجو می کنم
» پیله ی شعر
» لیلی نام تمام دختران زمین است
» آهن رُبا
» به سلامتی خودم،
» دلمــــ را می شکنند ...
» من يك بار متولد شده ام
» چشمانم را می بندم
» آدم برفی ...
» تابستان ... زیر لباسهامان به یک اندازه گُر می گیرد
» یکی بود یکی نبود
» سیب هم که باشی
» او درد دارد ...
» چهارشنبه
» سایه
» تَــــــــــــرک
» کسی حاضر نیست
» شاید هیزم هایم، از اول تر بودند ...
» رفتنت را باور نمیکنم
» من دگر دلم را به خدا سپرده ام.
» یواش یواش
» عینک...
» تو........شما
» دردها
» فاصله
» دوربین
» فراموشی
» دنیا را...
» پدرم
» روز پدر
» امتحان فیزیک!!!!!!
» ای شما!
» مشکوکیم!!!

 

ارشیو

مرداد 1392

تير 1392

خرداد 1392

فروردين 1392

اسفند 1391

بهمن 1391

آذر 1391

آبان 1391

مهر 1391

شهريور 1391

مرداد 1391

تير 1391

خرداد 1391

ارديبهشت 1391

فروردين 1391

اسفند 1390

بهمن 1390

دی 1390

آذر 1390

آبان 1390

مهر 1390

 

نویسندکان

معصومه کهندانی

 

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان یکی بود یکی نبود و آدرس yekiboodyekinabood.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





لینک ها

ساعت اورجینال پلیس

یک فنجان چای {بهزاد منفرد}

علی صداقت

**فریاد بی صدا**

§§ عاشقانه های تنهایی §§

زیر سیگار

من+ تو=مااااااااااااااااا

غریبانه

دلتنگ

از خویش گفتن ها ...

حـــــ بــــ ــــــــابــــــــــ

صرفا جهت خنده

عشق...چه واژه آشنایی...

مصطفی رحماندوست

نور و نار{ عرفان نظرآهاری}

آفرین به آفتاب{آقای غلامرضا بکتاش}

قیصر امین پور

فریدون مشیری

بی راهه هم راهیست{ عباسعلی اسکتی}

نی لبک{خانم چهاردولی}

خاطرات کهنه و اشعار نو{افسانه}

وروجک تنها

عاشقانه هــــــا

وبلاگ طرفداران سپاهان

دفتر سپید

عشق من چــــــــرا تنهایی؟؟؟؟؟

دوست داشتنی ترین سایت!!

همنفس

وبلاگ تخصصی مداحی

انجمن ادبی فردوسی رباط کریم

نگاه نو{امین حیدری}

توهم حیرت در هیچ و پوچ زندگی{آقای درودگر}

باده شبگیر{آقای معبودی}

افکار پریشان{آقای سلیمی}

دلنوشته های خط خطی

** شروه مهدویان + نرم افزار... **

کیت اگزوز

زنون قوی

چراغ لیزری دوچرخه

همسریابی

درگاه پرداخت اینترنتی

 

امکانات

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگدهی