ریشه ی انسان فراموشیست
|
|
حرف رفتن را نزده ،
دست ها برای نبودنم
رقص شادی می کنند ....
ومن
- بی خبر از آدمها-
دست تکان میدهم،
اشک میریزم
در خیالات یلدایی ام
روزها را یکی یکی ورق میزنم ....
من هنوز نرفته،
جای پای خاطراتم رنگ شده ....
و انسان
ریشه اش
فراموشیست ....
معصومه کهندانی
|
یک شنبه 13 مرداد 1392برچسب:,
|
|
|
|
|